نویسنده: حسن زندباف




 

در غرب کلمه ارکستر عموماً به ارکستر سینفونی اطلاق می شود. این ارکستر از هشتاد الی نود و گاهی صد نوازنده مختلف شکل می گیرد و به طور معمول شامل چهار گروه است که این چهار گروه در ارتباط با هم گویای یک هدف اجرایی هستند و با زبان موسیقایی واحدی بیان می شوند. در ارکستر سینفونی کوشش می شود که از تمام امکانات صوتی بهره گرفته شود. این جریان تا قرن 20 شکل خود را حفظ کرده است. اما توضیحی مختصر درباره گذشته شکل گیری ارکستر: ریشه این لغت در زبان یونانی است. در ابتدا این کلمه به جایگاهی برای قرارگیری چند نوازنده اطلاق می شد و این لغت ریشه یونانی داشت و یک اصطلاح برای موسیقی بود که جایگاهی برای چند نوازنده را در نظر می گرفتند و اعتبار خود را تحت کاپله به دست آورد.
به این ترتیب، در دوران کلاسیک ارکستر را به این شکل نظم دادند: دو فلوت، ابوا، کلارینت، فاگوت، دو تا چهار هورن، دو ترمپت و سازهای کوبه ای، ساز پوزان یا ترمبون که ابتدا در اپرا به کار گرفته شد و بعدها در ارکستر سینفونی هم از سه پوزان استفاده کردند. این شکل ارکستر، در دوران کلاسیک نظم یافت و تا این زمان بهترین شکل گیری از ارکستر بود و آهنگ سازان بعدی هم با این شکل گیری از ارکستر، آهنگ سازی می کردند.
در دوران رومانتیک آهنگ سازان توجه بیشتری به چگونگی و حالات سازها و نوع بیان هر کدام را در یک ارکستر در نظر گرفتند. برای مثال هورن را با تداعی صدای جنگل و دشت، ابوا با حرکت نرم و ظریف دخترانه، کلارینت با خلوص نیت و صمیمی، ویولا یا آلتو بیانگر درد، ترمپت و پوزان همبستگی جهانی با قدرت خداوندی و غیره... این تصویر سازی، هویت خالص تری از ارکستر به انسان القا کرد. به این ترتیب تمام سازهای ارکستر به رنگ آمیزی جدیدی دست یافتند. از آن گذشته این تشکل و تفکر جدید، راهگشای جریان جدیدی شد. تعداد سازها دائماً در حال گسترش بود. برای مثال، سازهای بادی طوری افزایش یافتند که هر خانواده ساز در کل ارکستر سه صدا را شامل شدند. چنانچه برای سه صدایی بادی چوبی، امکانات جنبی را هم در نظر گرفتند: در کنار سه فلوت، هم زمان فلوت پیکولو را هم به کار بردند. و این ساز یک اکتاو زیرتر از اصوات زیر به صدا درمی آمد. در کنار ساز ابوا، هورن انگلیسی را به کار بردند که اصوات بادی های چوبی را تیره تر کند. همچنان در کنار سه کلارینت، کلارینت باس و در کنار فاگوت، کنترافاگوت را به کار بردند که ارکستر دارای صدای جدید و بم تری شد. ترمپت هم با سه نوازنده در ارکستر جلوه کرد. حتی در کنار پوزان (ترمبون) ها، توبای باس را به کار بردند که اصوات آن یک اکتا و بم تر بود. برلیوز برای آهنگ سازی خود، رؤیای ارکستر بسیار بزرگی را در سر داشت. برای مثال در اجرای رکوئیم خود در سال 1844 رؤیای هزار نوازنده را در ذهن داشت و یک بار به این رؤیا جامع عمل پوشاند. واگنر در اپرای نیبلونگن رینگ از چهار ساز توبا استفاده کرد این ساز با طراحی خود او ساخته شده بود و به نام او معروف است. بروکنر (1) هم از این ساز در آثار خود بهره برد.
در زمان معاصر قطعات فشرده تری ساخته شدند و قدرت ارکستر تا جایی کاهش یافت که همراه با محتوای فرم قطعه آهنگ سازی شده متعادل شود. چنانچه ریچارد اشتراوس (2) با صد و سی نوازنده ارکستر، تصورات گردش در آلپ را به نمایش گذاشت. اما کل پارتیتور گورلید (3) از شونبرگ (4)، شامل چهل و هشت صفحه است. (نت های یک پارتیتور (5) در گذشته شامل صفحات بسیار زیادی بود.) کم و زیاد شدن اعضای یک ارکستر، بستگی به محتوای قطعه داشت. اگر آهنگ سازی فکر کند که با استفاده از سازهای بیشتر می تواند تأثیر عمیق تری بر شنونده بگذارد، خطاست و این امر، امروزه به اثبات رسیده است. افزایش اصوات یک ارکستر و تأثیر آن بر احساس انسانی، دارای مرز مشخصی است که نمونه آن را می توانیم به دوران کلاسیک اشاره کنیم. از آن گذشته گاهی یک ساز به تنهایی می تواند بیانگر یک تفکر وسیع باشد.
در دوره معاصر (اواخر قرن 19 - اوایل 20) فنون آهنگ سازی بسیار فشرده انجام شد و به همین دلیل نوازندگان آن هم محدود شدند. برای مثال سینفونی هشت اثر مالر، و قطعه پیروت لون ایر (6) اثر شونبرگ از هفت ساز استفاده کرده است، طوری که از قطعه گورلید بسیار مؤثرتر و پرصداتر به گوش می رسد. ریچارد اشتراوس در آریادنه (7)، حجم ارکستر را بسیار تقلیل داد که مشابه ارکستر باروک بسیار فشرده شد و گروه سازها در نقش تک نواز در مقابل هم قرار گرفتند. همین امر باعث شده است که در ارکستر دوران باروک و تعداد نوازندگان آن، تعمق بیشتری به عمل بیاید و نمونه بسیار مشخص آن، کار ارکستر مجلسی اثر استراوینسکی (8) در قرن 20 است که با چنین روشی کار کرده است. به این ترتیب امروزه هر اثر جدیدی که آهنگ سازی می شود، باید کاملاً فکر شده باشد و تعداد مجریان، به درستی انتخاب شود. نمونه دیگر را در کارهای ایگور استراوینسکی می توان دید که در آن، سازهای بادی همیشه تقدم نقش داشتند، اما برای موسیقی آپولون موزاگته (9)، فقط از سازهای زهی استفاده شده است. در آثار ارکستر برای کنسرت، سازهای بادی برنجی هم به عنوان ساز تک نواز ظاهر شدند. اما توجه بیشتر، بر روی گسترش سازهای کوبه ای بود. در ارکستر کلاسیک فقط از دو ساز تیمپانی استفاده می کردند و گاهی از طبل بزرگ، سنج یا مثلث برای تقویت اصوات، استفاده می شد. اما بروکنر صدای کوبش دو سنج را با تردید، در جمله آهسته سینفونی هشتم خود به کار برد. از این زمان به بعد کوبه ای ها مثل یک باطری که وسیله ای را به کار می اندازد، وارد کار ارکستر شدند. استراوینسکی در زاکره دو پرینتمپ (10) [پرستش بهار]، رقص زاکرال را تنها با اصوات کوبه ای همراه کرد و حتی کل ارکستر مثل گروه کوبه ای ها نقشی کوبنده دارند. این اثر الگوی آهنگ سازان و خالقان اصوات دیگر شد و آن ها به سازهای کوبه ای توجه بیشتری نشان دادند. برای مثال می توان به یونی زیشن (11) (1931) اثر وارز (12) اشاره کرد. آشکار شدن ارزش سازهای کوبه ای در این زمان و به کار بردن موسیقی گذشته با هم به توازن رسیدند و ارکسترهای همراه با صدای کوبه ای ها متعادل تر شدند برای مثال: کارل ارف (13)، این ترکیب جدید را در آنتی گونا (14) به اوج خود رساند. این حرکت جدید در جامعه هم پذیرفته شد و جا افتاد. می توان از نوازندگان سینک (15) (که سازی بسیار قدیمی بود)، به عنوان نمونه های دیگر نام برد که همراه با ترمپت می نواختند و مردم هم به آن عادت کرده بودند.
ارکستر دوره باروک در خدمت دربار بود و تعداد نوازندگان ارکستر هم محدود بودند. برای نمونه، لولی موسیقی خود را برای ارکستر زهی که بیشتر و جهار نوازنده ویولن داشت، آهنگ سازی کرد. در دومین نیمه قرن 18، اشراف و حاکمان به گسترش ارکستر فکر کردند، چون احساس نیاز و ضرورت آن را حس کرده بودند. در این رابطه ارسکتر سینفونی برای این نمایش گسترده جلوه کرد. در سال 1842 آهنگ سازان فیلارمونیک، یک گروه تشکیل دادند با عنوان ارکستر اپرای دربار که عملی همراه با ریسک به حساب می آمد. ریسک بود، به این معنی که موسیقی در خدمت دربار بود و آنها برای هر نوع تغییر و تحول در موسیقی خارج از دربار تصمیم می گرفتند، و این ریسک آنها بود. چنانچه بلافاصله بعد از این جریان، ارکستر فیلارمونیک نیویورک تأسیس شد و در آنجا جریان شکل گرفته جدید هم، البته بدون حمایت درباریان متحول شد.

توضیح چند لغت ضروری

کاپله (آلمانی Kapelle):

این لغت ریشه در کلمه آکاپلا (acappella) دارد که توضیح آن را خواهیم داد. کاپله نام یک گروه آواز خوان کلیسایی بود و در بعضی موارد هم به موسیقی های خارج از کلیسا هم گفته می شد. برای مثال می توان کاپله سیکستین نام برد sixtin، cappella sixtina در قرن 15 این کاپله با نام سیکس توس که یک شخصیت مذهبی بود، مطرح شد):
کاپله در روم، کاپله قصر در مونیخ که زیر نظر لاسو (orlando di Lasso) اداره می شد، کاپله سلطنتی لندن (Chapel Royal) و غیره وجود داشت که خوانندگان تحت عنوان کاپله می خواندند. اغلب خوانندگان از مطرح ترین اساتید آواز بودند و برای این کاپله آهنگ ساخته می شد. در قرون وسطی صدای آواز خوان زن ممنوع بود، به همین دلیل از پسر بچه های نابالغ که صدای زیر و صاف داشتند، استفاده می شد. آواز خواندن آنها را کاپله بچه ها (همان پسرهای نابالغ (16)) می گفتند. در سال های بعد، سازها هم برای همراهی کاپله به کار گرفته شد، بنابراین کاپله خوانندگان و نوازندگان شکل گرفت و گسترش یافت: کاپله شهر، کاپله تئاتر، کاپله دهکده، کاپله قصر و کاپله دولت که شخصی مسئولیت اداره هر دو آنها را برعهده داشت، حتی کاپله سازهای بادی بعدها شکل ارکستر نظامی به خود گرفت. به رغم اینکه این لغت در ابتدا تنها به خوانندگان اطلاق می شد، وارد شدن سازها برای همراهی آواز، در قرن 19 مفهوم کاملاً جداگانه ای اخذ کرد، بیشتر شامل سازها شد و تحت عنوان ارکستر مطرح گشت.

آکاپلا (a cappella)

آکاپلا، آواز چند صدایی کرال، بدون همراهی ساز بود. این لغت هم مثل کاپلا (کاپله) دارای یک مفهوم است، به این معنی که جایگاهی برای خوانندگان در کلیسا در نظر گرفته شد که خوانندگان برای نیایش با آواز ادای احترام می کردند. این نوع آوازخوانی به بیرون از کلیسا هم راه یافت و عنوان کاپله به خود گرفت که نمونه های آن را پیش از این ذکر کردیم: کاپله سیکستین، کینگز چاپل (Kings chapel) و غیره. با ظاهر شدن پالسترینا (Palestrina) در آهنگ سازی، آکاپلا در مکتب هلند شکوفا شد. آکاپلا به عنوان شکل درستی که در گذشته کار شده بود، مجدداً در قرن 19 به همان شیوه مطرح گشت.
لغت ارکستر، در ابتدا برای مکانی به کار رفت که تمرین تئاتر و آواز کرال در آن انجام می شد. و لغت ارکسترا (orchestra) از ارکستر فلورنتین شکل گرفت و استخراج شد.

کامراتا فلورنتینا (Camerata florentina):

لغت ایتالیایی است و اشاره به دوستداران فلورنتین دارد. حدود سال 1600 مجموعه ای از آدم های سرشناس، اشراف، شاعر، نقاش، موزیسین و حامیان هنر، در منزل اشراف زاده ای به نام باردی (Bardi) گردهم می آمدند. گالیله (پدر ستاره شناسی معروف)، کاچینی، آهنگ ساز اپرا (G. Caccini)، رینو چینی (Rinucini) اولین شاعر متن اپرا، و کورزی (I. Corsi) که مشاور این گروه بود. باردی که علاقه مند به هنر بود، آنها را به دور هم جمع می کرد و آنها بسیار مورد احترام بودند. بحث آنها درباره ترکیب جدیدی در عرضه درام یونان بود. به این ترتیب شروع عمل جدید آنها، شکل گرفتن اپرا بود که تشکل عمومی ارکستر را شامل شد. به عبارت دیگر ارکستر شکل اولیه خود را به دست آورد.
برای اجرای اولین اپرا، نوازندگان ارکستر پشت صحنه نوازندگی می کردند. کم کم با مشخص شدن تقریبی جایگاه نوازندگان، ارکستر دارای جایگاهی برای نوازندگی (در یک اتاق) شد که ارکسترا نام داشت و همین لغت به ارکستر تبدیل شد. کاپله هم در طول زمان با اشکال گوناگون مثل کاپله دربار، کاپله شهر و غیره مطرح شد. در دوره معاصر یک تشکل کوچک دیگری هم با عنوان اِنسمبل (Ensemble)، که در ایران آنسامبل می گویند مثل باند جاز (کومبو combo) شکل گرفت.
تا قبل از سال 1600 سازها به درستی ترتیب نمی شدند. به عبارتی آهنگ ساز بدون توجه به شرایط سازها و ترکیب آنها در کنار هم، آهنگ سازی می کرد. اما امروزه خانواده سازهای زهی و بادی و کوبه ای با دقت و ظرافت، در کنار هم انجام وظیفه می کنند. حتی خانواده سازهای زهی با آوازخوانان کرال جایگاه خاصی نداشتند و درهم و در عین حال، جدا از هم گره می خوردند.
نمونه دیگر در قرن جنرال باس،‌ نواختن اصوات بم، غالباً به عهده ویولن های اول بود که باخ هم به همین روش کار کرده بود.

جنرال باس آلمانی Generalbass و باسوکونتینو ایتالیایی Basso Continuo

به معنی باس پایدار است که در کل یک قطعه به کار می رود. از قرن 17 به بعد برای مشخص کردن درجات باس که زیر اصوات ملودی قرار می گیرد از اعداد استفاده کردند. به عبارت دیگر نوع آکورد را با اعداد مشخص و تعین می کردند. بعد از چندین سال، توجه آهنگ سازان به تقسیم بندی منطقی رسید: ویولن I و ویولن II، ویولا یا آلتو، ویولنسل یا چلّو، کنتراباس، چنانچه دو ساز بم زهی (ویولنسل و کنتراباس) اغلب در یک صدا نت نویسی می شد با توجه به اینکه کنتراباس یک اکتا و بم تر از ویولنسل به صدا درمی آید و این خاصیت ویژه این ساز است. ساز ویولا هم عهده دار پر کردن اصوات هماهنگ شده در ارکستر بود.
لولی (17) آهنگ ساز فرانسوی، برای تکامل ارکستر کوشش فراوانی کرد. او ارکستر دوره باروک را همراه با دو ساز مثل ابوا و فاگوت گسترش داد و هندل، آهنگ ساز آلمانی هم قطعاتی برای این ارکستر آهنگ سازی کرد.
اما در کنسرتو گروسو نوازندگان جایگاه درست تری به دست آوردند، برای مثال، می توان از کنسرت براندنبرگ اثر باخ نام برد.
کنسرتو گروسو Concerto grosso، یک فرم کنسرت در قرن 18 شکل گرفت: توتی (Tutti) گروه ارکستر، در مقابل گروه سُلو (solo) که لغتی ایتالیایی است و به معنی ساز تنها (سلو در مقابل ارکستر) که در گروه ارکستر قرار گرفت.
با تکامل سازها، بعد از دوران جنرال باس، تغییرات اساسی در ارکستر به وجود آمد، سازهایی که در زیر و بم اصوات تأثیر گذاشتند و کاربرد جدیدی به دست آوردند. برای مثال فلوت برای اصوات زیر، کلارینت در بین اصوات ارکستر برای رنگ آمیزی اصوات به کار می رفت و هورن به عنوان ساز حامی هارمونی، به شکل پدال به کار گرفته شد.
پدال (pedal)، پدالیس pedalis لاتین:
در حقیقت این لغت شامل سازهایی است که عملاً کاری با پا انجام دهند. برای مثال جلوی پایین بدنه ساز ارگ و پیانو، وسیله ای به کار رفته که در صدا تأثیر می گذارد. با پدال پیانو می شود صدا را ممتد کرد. حال آنکه برای نگه داشتن صدای ممتد در سازهای بدون پدال پایی، اصوات را طوری به کار می برند که همان حال را ایجاد کند و همین اصطلاح پدال را به کار می برند.

پی نوشت ها :

1. A. Bruckner
2. R. Strauss
3. Gurre-Lieder
4. A. Schoenberg
5. Partitur: نت های یک قطعه ی موسیقی در یک کتابچه است
6. Pierrot Lunaire
7. Ariadne auf Naxos
8. Strawinski
9. Apollon Musagete
10. Sacre du printemp
11. Ionisation
12. E. Varese
13. C. Orfe
14. Antigonae
15. Zink
16. برای نگه داشتن صدای بچه ها، آنها را اخته می کردند که در سن بلوغ همان صدا را داشته باشند و این ننگی بر تارک تاریخ موسیقی شد.
17. Jean-Baptiste-Lully

منبع : زندباف، حسن، (1387)، تاریخ و فرهنگ موسیقی جهان، تهران: شرکت انتشارات سوره مهر، سازمان تبلیغات اسلامی، حوزه هنری، مرکز موسیقی، چاپ اول1388.